واکاوی تاریخ سینمای پس از انقلاب / حکایت سینماتوگراف 2
تحریمگران سینمای ایران در این سرزمین چه میکنند؟! - بخش پنجاه و سه
سعید مستغاثی
8 اسفندماه 1387، هیئتی 9 نفره از فیلمسازان و مدیران و دستاندرکاران آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا بنا به دعوت محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما به ایران آمدند که در رأس آنها «سید گانیس»، رئیس آکادمی حضور داشت. در میان این هیئت که همگی آنها از اعضای هیئتمدیره آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا بودند، از تام پولاک (از رؤسای کمپانی یونیورسال) به چشم میخوردند تا «فرانک پیرسون» فیلمنامهنویس و «انت بنینگ» بازیگر و «ویلیام هوربرگ» تهیهکننده و «جیمز لانگلی» مستندساز و «فیل رابینسون» کارگردان و...
آنها جلسات متعدد و کارگاههای آموزشی گوناگون برگزار کردند، به شهرهای دیدنی ایران رفتند و قرار و مدارهایی با سینماگران ایرانی گذاشتند و متقابلاً از آنها دعوت کردند که به آمریکا و کالیفرنیا و لس آنجلس رفته و ازهالیوود و آکادمی اسکار دیدن کنند که دیدار یاد شده نیز یکی دو سال بعد با حضور سینماگرانی مثل ابراهیم حاتمی کیا و مجتبی راعی و محمد مهدی عسگرپور و... انجام گرفت. در حالی که جریان اصلی سینمای آمریکا درهالیوود (شامل کمپانیهای برادران وارنر، فاکس قرن بیستم، کلمبیا، مترو گلدوین مهیر، یونیورسال و...) همپای حاکمان این کشور، حدود 28 سال بود ایران را تحریم کرده و رسماً هیچگونه مبادلهای با سینمای ایران نداشتند (در طول این سالها حقوق نمایش هیچ فیلمی را به ایران نفروختند و در ایران برای خرید و نمایش آثار تولیدی این کمپانیها، ناگزیر به دلالها و واسطهها در لبنان و امثال آن روی آوردند). خبرگزاری فارس در تاریخ 8 اسفند ماه از قول محمدمهدی عسگرپور، مدیرعامل خانه سینما نقل کرد که برخی از سران این جریان تحریمگر از جمله تام پولاک، رئیس کمپانی یونیورسال و سید گانیس، رئیس آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا (به عنوان ویترین جریان اصلی ذکر شده) و بعضی از اعضای هیئترئیسه این آکادمی به ایران آمدهاند تا «در راستاي برنامه توسعه علمي- آموزشي و ارتقاي شغلي اعضاي جامعه اصناف سينماي ايران» سمینارهای تخصصی و کارگاههای آموزشی برقرار کنند! تا به تبادل تجارب با جامعه سینمایی ایران پرداخته و دانش سینمایی خود را به این سینما انتقال دهند!!
آنها که از پولهای بلوکهشده ایران دزدیدند
یک بار دیگر صورت مسئله را مرور کنید:
این حضرات نزدیک به 30 سال حاضر نشده بودند به ایران حتی یک فیلم خود را بفروشند! (یعنی از سادهترین و بیواسطهترین وسیله انتقال تجربه دریغ کردند) و مسئولین جشنوارهها و سایر رسانههای ما برای نمایش برخی فیلمها که به هر صورت کمپانیهای متعلق به نامبردگان در آن سهمی داشتند، به ناچار به دلالها و واسطههای مختلف در خاورمیانهروی آورده و فیلمهای مذکور را تهیه کرده و نمایش دادند. بسیاری از اوقات، اینگونه نمایش، از سوی همین کمپانیداران، خدشهدار تلقی شد و به بهانه نمایش غیرقانونی، به قول خودشان «سو» کرده و بابت آنچه خسارت ناشی از نمایش یاد شده خواندند، پولهای هنگفتی (چندین برابر بهای فروش همان فیلم) را از حسابهای بلوکه شده ملت ایران در کشورهای خارجی (که با قلدری حاکمان آمریکا مسدود شده بود) برداشت کردند. حالا چه اتفاقی افتاده بود که ناگهان خوابنما شده و پس از به یغما بردن پولهای به ناحق بلوکه شده این مردم میخواستند تجاربشان را به آنها منتقل نمایند؟! برایشان کارگاه آموزشی بگذارند و یادشان بدهند که سینما یعنی چه و چگونه باید سینماداری کرد؟!
یکی از این حضرات که برای انتقال تجربه سینمای هالیوود به ایران آمد، تام پولاک بود که بنا بر همان نقل قول خبرگزاری فارس از مدیرعامل خانه سینما (نهاد دعوتکننده) رئیس کمپانی یونیورسال پیکچرز بوده و در طول دوران تصدیاش در این کمپانی، بیش از 200 فیلم تولید کرده است. نگاهی به فهرست تولیدات یونیورسال پیکچرز (که به راحتی در اینترنت قابل دسترسی است) علاوه بر 3-4 فیلمی که در همان اطلاعیه برای کارنامه ایشان ذکر شده، آثار دیگری را در بر میگیرد که حداقل برای دعوت کنندگان و مدیران سینمایی و البته مسئولین سیاست خارجی کشورمان (که حتماً با توجه به مقصد و مقصود این آقایان برایشان ویزای مسافرت به ایران را صادر کرده اند) بایستی قابل توجه میبود.
در 200 تولید اخیر این کمپانی(که بنا به گفته مدیرعامل خانه سینما آقای تام پولاک تهیهکننده اصلیشان بوده) به فیلمهای ذیل برمیخوریم:
«تحت تعقیب» (درباره حاکمیت سازمانهای تروریستی تشکیلات فراماسونری)، «ماجراهای ایندیانا جونز جوان» (درباره اسطورههای صهیونیستی)، «قلمرو» (توهین آشکار به اسلام و مسلمانان و تبلیغ سیاستهای سازمان سیا)، «ایوان قدرتمند» (وهن خداوند که حتی نمایش آن در کشورهای اسلامی ممنوع شد)، «یونایتد 93» (توهین به اسلام و تروریست خواندن مسلمانان)، «مونیخ» (تبلیغ سازمانهای تروریستی صهیونیستی)، «بروس قدرتمند» (وهن دیگری نسبت به خداوند که نمایش این فیلم هم در کشورهای اسلامی ممنوع شد).
و تعداد قابل اعتنائی از فیلمهای مستهجن مانند قسمتهای مختلف «شیرینی آمریکایی»، «فاکرها را ملاقات کن»، «باکره 40 ساله»، «ماما میا» و... و مقادیر زیادی از فیلمهایی که به توجیه سیاستهای تجاوزکارانه و ضد بشری ایالات متحده آمریکا میپرداخت مثل: «هل بوی»، «هالک باور نکردنی»، «گنگسترهای آمریکایی»، «رخنه»، «چوپان خوب»، «مرد سال»، «مترجم»، «جاسوس بازی» و...
سازنده فیلمهای ضد اسلامی و ضد ایرانی
سؤال اینجاست که آیا رهنمون ساختن به تولید چنین آثار ضد اسلامی و مبتذل و هالیوود پسند، همان تجاربی بود که آقای تام پولاک قصد داشت در کارگاه آموزشی خود به سینماگران ایرانی انتقال دهد یا مطالب دیگری هم وجود داشت که تجارب پیشین ایشان در تولید فیلم، آن را منعکس نکرده بود؟!
البته تجارب دیگری هم آقای تام پولاک و کمپانی یونیورسال در یکی دو سال قبل از سفر خود به ایران داشتند و آن توزیع و پخش آثاری همچون فیلم/انیمیشن ضدایرانی و ضد انقلابی «پرسپولیس» بود (یکی از فعالیتهای کمپانیهایی همچون یونیورسال به جز پخش تولیدات خود، توزیع و پخش برخی فیلمهای کمپانیهای دیگر است).
اما حضور سید گانیس با بهتر بگوییم سیدنی گینیس (رئیس آکادمی) که به لحاظ مقام و منصب رسمی در آمریکا از یک وزیر مهمتر به شمار میآید، به عنوان نماینده رسمیترین نهاد سینمایی آمریکا (مجری سیاستهای حاکم) از همه مدعوین پرسشانگیز بود. اینکه چگونه چنین فردی با مقام ذکر شده، شخصاً داوطلب شد با هزینه خود، راهی ایران گردد (یعنی همان محور شرارت و امپراتوری شیطانی که نزدیک به 30 سال بود از سوی همکاران جناب گینیس خطاب میشد) تا به سینماگرانش درس سینما بدهد، از آن سؤالهایی بود که پاسخش را بایستی دستگاه اطلاعاتی کشور، مسئولین سینمایی و همچنین مدیران سیاست خارجی ما میدادند. نکته جالبتر اینکه هفته قبل از حضور اسکاریها در ایران، سخنگوی وزارت امور خارجه در حضور خبرنگاران به پروژهای اشاره کرد که از سوی هالیوود (که نمایندگان و برخی سرانش به ایران آمدند) برای ساخت 30 فیلم ضد ایرانی- ضد اسلامی کلید زده شده بود. به گفته این مقام وزارت امور خارجه این فیلمها، نه تنها هویت دینی، بلکه هویت باستانی و ارزشهای فرهنگی ایران را هدف قرار داده بود. این درحالی بود که سینمای ایران، هنوز از پروژه اخیر ناتوی فرهنگی برای جذب برخی بازیگرانش جهت شرکت در پروژههای ضدایرانی و ضداسلامی، خلاص نشده و مشغول سر و کله زدن با آن بود.
سؤال اینجاست که وزارت امور خارجه که خود افشاگر پروژه جدید هالیوود علیه امنیت ملی ایران بود، چگونه به طراحان و سران شناخته شده این پروژه برای حضور در ایران (و احتمالاً سهولت بیشتر در انجام پروژه مزبور) ویزای سفر داد؟ دستگاه اطلاعاتی و امنیتی کشور در مقابل این پروژه افشاء شده و مصادیق آن چه تدبیری اندیشید؟ آیا اساساً سفر رئیس کمپانی یونیورسال پیکچرز و همچنین اعضای هیئتمدیره آکادمی علوم و هنرهای سینمایی آمریکا را میتوان بخشی از پروژه فوقالذکر به حساب آورد؟
این سؤالاتی بود که مجموعه فرهنگی کشور در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم، سیستم اطلاعات و امنیت در وزارت اطلاعات ونهاد رسمی سیاست خارجی در وزارت امور خارجه بایستی پاسخ آن را به ملت ایران ارائه میدادند.
تبادل و تعامل با غارتگران فرهنگ و هنر؟!
حضور سینماگران خارجی در کشور و تبادل نظر و اندیشه هنری، ماهیتاً امر مثبت و قابل قبولی است ولی به شرطی که اولاً این تبادل نظر و اندیشه، واقعاً دو طرفه بوده و ثانیاً با سینماگرانی از کشورهایی انجام گیرد که حداقل سنخیتی با فرهنگ و سینمای ما داشته باشند. به راستی سیستم فیلمسازی میلیارد دلاری آمریکا و آن استودیوهای پر زرق و برق
و عریض و طویلش چه تناسبی با سینمای ایران و این دفاتر لاغر و ضعیف فیلمسازی دارد که بیشتر در آن دلالی فیلم اتفاق میافتد تا چیزی به نام تهیه کنندگی؟! چه تجاربی از آن سیستم ماوراء خصوصی و سوپراستودیویی عجیب و غریب قرار بود به این سینمای نحیف نیمه دولتی - نیمه خصوصی برسد؟ در کجای دنیا سراغ دارید که چنین اتفاقی افتاده باشد؟ حتی سینمای کشورهای اروپایی مانند انگلیس و فرانسه و آلمان و ایتالیا که تناسب بیشتری با هالیوود دارند نیز راه خود را از سینمای آمریکا جدا کردهاند. چرا که تقریباً همه کارشناسان سینمایی براین نکته متفقالقولند که اساساً سینمای آمریکا دارای وجوه و ابعاد خاصی است که سینمای هیچ کشور دیگری (به جز بالیوود) نمیتواند در آن ابعاد قرار گرفته و از الگوهایش استفاده نماید. سینمای ایران در همین ابعاد فعلی و با خصوصیات فرهنگی خود میتواند با سینمای بسیاری از کشورها و ممالک ارتباط برقرار نماید و از این ارتباط سود ببرد. اما با سینمای کشورهایی که دارای سنخیت فرهنگی و هنری با سینمای ما باشند. پس با چنین توضیحی غرض از مسافرت خود خواسته اعضای آکادمی سینمای آمریکا و رئیس یکی از اصلیترین کمپانیهای آن (که در همان آمریکا برای ملاقاتش با پرداخت هزاران دلار به کارگزار مربوطه بایستی ماهها پیش، وقت دیدار گرفت) چه بود؟